نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





http://s1.picofile.com/file/7495704408/hamishe_ashegh_bemooni.jpg


[+] نوشته شده توسط amirali در 21:45 | |







يادمان باشد اگر خاطرمان تنها ماند

 طلب عشق ز هر بي سر و پايي نکنيم...

 يادمان باشد اگر اين دلمان بي کس ماند

طلب مهر ز هر چشم خماري نکنيم...

 يادمان باشد که دگر ليلي و مجنوني نيست

 به چه قيمت دلمان بهر کسي چاک کنيم...

 يادمان باشد که در اين بحر دو رنگي و ريا

دگر حتي طلب آب ز دريا نکنيم...

 يادمان باشد اگر از پس هر شب روزيست

 دگر آن روز پي قلب سياهي نرويم...

 يادمان باشد اگر شمعي و پروانه به يکجا ديديم

 طلب سوختن بال و پر کس نکنيم...


[+] نوشته شده توسط amirali در 21:44 | |







آرزو دارم كه مرگت را ببينم ، بر مزارت دسته هاي گل بچينم

آرزو دارم ببينم پر گناهي ، مرده اي در دوزخي و رو سياهي

جاي اينكه عاشق زار تو باشم ، آرزو دارم عزا دار تو باشم


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:59 | |







میگیرم قلبمو از تو نگو که چه حسی داری

پس بده امانتیرو دیگه لازمش نداری

نمیشم اسیره جادوت ٫برو بازیمون تمومه

دیگه بسته سهر و افسون ٫ عاشقیمون ناتمومه


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:59 | |







در زمستانی سرد

 

با دلی رفته ز دست زیر لب می خوانم:

کاش می شد به تو گفت 

 که تو تنها سخن قلب منی

تو نرو  ٬ دور نشو از بر من

 

 تو نرو تا که نمیرد دل من


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:58 | |







منه ساده فکر میکردم که به آرزوم رسیدم

این همه به پات نشستم از تو هیچ چیزی ندیدم

باشه من میرم ولی تو ٫ بخدا تنها میمونی

نگرانتم نباشم بخدا خودت میدونی

باشه من میرم ولی تو ٫ چشم به راه من نباشی

قلب ساده و صبورم باید از عشقت جداشی


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:56 | |







تب سرد و تب درد و منه شب گردو

کی میفهمه کی میدونه حال این مردو


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:55 | |







خدا حافظ همه هستی برو عشقم هرجا هستی

بدون من برات میمردم قلبمو دادم دو دستی

حالا که از دنیا سیرم از خدا میخوام بمیرم

گله دارم از زمونه حقمو از کی بگیرم


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:55 | |







حتما" بخونین

منو ببخش عزیز من

 اگه می گم باهام نمون دستای خالیمو ببین

 آخر قصه رو بخون ترانه ای رو که برات گفته بودم فروختمش با پول اون نخ خریدم زخم دلم رو بستمش

 همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم تو عشقتو ازمن بگیر من واسه تو خیلی کمم

 بین من و تو فاصله است یک درب سرد آهنی من که کلیدی ندارم تو واسه چی در می زنی

 این درب سرد لعنتی شاید که نخواد وا بشه قلبتو بردار و برو قطار داره سوت می کشه

 همسفر شعر و جنون عاشق ترین عالمم تو عشقتو از من بگیر من واسه تو خیلی کمم

من واسه تو خیلی کمم


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:53 | |







چی بودم چی شدم بخاطره تو

ولی پشت دلمرو خالی کردی

حالا اسمت میاد گریم میگیره

 نمیدونی که با دلم چه کردی

اگه در حق تو خوبی نکردم

بدون که خالی بود دستای سردم

ولی من در عوض هرچی که بودم

با احساسات تو بازی نکردم


[+] نوشته شده توسط amirali در 18:52 | |



صفحه قبل 1 ... 7 8 9 10 11 ... 25 صفحه بعد