نويسندگان



آثار تاريخي يك عاشق



دوستان عاشق تنها



دوستان عاشق



وضعیت من در یاهو



آمار وب



طراح قالب:



موزیک و سایر امکانات





میترسم ازبعضی ادمهاکه امروزدوستت دارندفردابدون هیچ توضیحی رهایت میکنند!

 

ادمهایی که امروزپای درددلت میشینندوفردابیرحمانه قضاوتت میکنند!!

ادمهایی که امروزلبخندشان رامیبینی وفرداقهرشان!!!

ادمهایی که امروزقدرشناس محبتت هستندوفرداطلبکارمحبتت!!!!

ادمهایی که که باتعریفشان تورابه عرش میبرندوفردامحکم به زمین میکوبنت!!!!!


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:53 | |







نباید شیشه را باسنگ بازی داد!!

 

نباید مست را درحال مستی دست قاضی داد!!!

نباید بی تفاوت چترماتم را به دست خیس باران داد.....

کبوترها که جز پرواز ازادی نمیخواهند!!!

نباید درحصارمیله ها بادانه ای گندم به او تعلیم ماندن داد........!!!!


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:53 | |







من از این فاصله ی فاصله ها دلگیرم

 

بی تو اینجا چه غریبانه شبی میمیرم

دل من با همه ادمکایی که به دنبال تواند

قهر میگردد و من با خود درگیرم

دیر سالی است که می خواهم از اینجا برم

ولی انگار که با قلب زمین زنجیرم

مثل اینست که من با همه ی هق هق خود

روی سجاده احساس تو جان میگیرم

ساعت گریه و غم هیچ نمی خواهد و من

در الفبای زمان خسته این تقدیرم


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:52 | |







وقتی که گفتم نرو

 

                      گریه امونم نداد

وقتی میخواستم بگم

                     میخوام بمونم باهات

به جاده دل سپردم

                      غمارو بی تو بردم

منو نبر از یادت

                      منی که بی تو مردم 


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:50 | |







انگاه که تاریکی همه جا را فرا گرفته

 

و ستارگان سوسو می زنند

تویی که در وجودم نور افشانی

میکنی و روحم را ارامش

می بخشی ماه من بدان

که بی فروغ تو فارغ

از دنیا خواهم شد

پس هرگز بی تابم نکن


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:49 | |







 بی تو یک روز دراین فاصله ها خواهم مـــــــــــرد

 

                  مثل یک بیت ته  قافیه ها خواهم مـــــــــرد

                 تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند

                 سایه در سایه ان ثانیه ها خواهم مــــــــرد

                شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند

               موج در موج دراین خاطره ها خواهم مـــــــــرد

                 گم شدم در قدم دوری چشمان بهار

              بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مــــــــرد


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:47 | |







یادت میاد گریه هامو ریختم کنار پنجره.....

 

داد کشیدم توروخدا نامه بده یادت نره.....

یادت میاد خندیدی و گفتی حالا بذار برم....

و تو رفتی و من هنوز کنار در منتظرم.....!!


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:46 | |







زخم های دستم را میندند وچنین میگونید:

 

چرا با خود چنین کردی؟

ولی افسوس کسی زخم بزرگ دلم راندیدتابگوید....

چرا با تو چنین کردند!!!


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:45 | |







ســــــــــــــــــــــــــــــــــــوختـــــــــــــــــــــــــــــــــم

 

عجــــــب ســــــــوزی اســــــــت

ســـــــــوز اشنــــــــایی

و از جـــــــان ســـــــــوزتــــــر

جـــــــــــــــــــدایی

چــــــــه مــــــی شــــــد از ازل در اتـــــــش

عشـــــــــــــــــــق

جــــــــــــدای را بســــــــــوزد اشنـــــــــــــایی را.


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:44 | |







سر اغاز عشقم

 

اولین نگاه من به تو بود

در امدنم رفتنی بود

لیکن.اسیر و ماندگارم کرد

ان نگاه زیبای تو

در پس غرورم

در پس سکوتم

فریاد ها داشتم

فریادی از عشق

فریادی از دوست داشتن

فریادی از خواستن و رسیدن

پس ارزویم با تو شکل گرفت

صدای تو

در گوشم چون اهنگی دل انگیز بود

و صدای پای تو

سر اغاز هر تپش قلبم بود

و نگاه تو

مرا تا اوج یک رویای شیرین می برد

با تو بودن را می خواستم

پس باید مثل شیشه

سکوت و غرورم را می شکستم

و به تو می گفتم

ای نازنین

دوستت دارم

دوستت دارم

دوستت دارم.


[+] نوشته شده توسط amirali در 12:44 | |



صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 25 صفحه بعد