|
من امروز سربه زانو اشک هایم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
 روزی که تو را دیدم شش سال بیشتر سن نداشتی
و از همان روز دیوانه ی تو شدم . . .
اوایل خیلی بی گناه و معصوم به نظر می آمدی
وامروز معصوم تر و عاشق تر از همیشه . . .
و اینک شعرهایم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
ای کاش زودتر می شناختمت . . .
آن زمان که درشادی ونشاط در بین همکلاسی هایم
زبان زد بودم!
ولی وقتی برایم شناخته شدی که اسیرتو شده بودم!
وامروز بعد از این همه مدت خاطراتم گرد غم و اندوه گرفته اند!
پس خاطراتم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
عاشقم بودی اما چیزی نگفتی!
مرا دوست داشتی،ولی سکوت کردی!
دلت با من بودولی با بی رحمی کسی دیگررادر آن جای دادی!
همه ی دردهایم بودی،بی آنکه یکی از دردهایت باشم!
پس دردهایم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
حالا دیگر اوضاع تغییر کرده، تو را می شناسم،
ولی به بهای سنگینی،به قیمت زندگی ام،به بهای دل شکسته ام!
حالاسراپا دلم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
من با دلی آکنده از مهر و صفا به تو عشق می ورزیدم،
همیشه یادت آرامشم می داد و دوریت عذابم!
وغافل از اینکه توء سنگدل چقدر خودبینی!
ووقتی تورا شناختم که احساسات لطیفم
به کلی پایمال شده بود!
پس احساساتم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
من از کودکی عاشق بوده ام،
اشک وغم همواره با من بوده،
زندگی بدون غم برایم پوچ وبی ارزش است،
در صورتی که تو با این واژه ها کاملا غریبی!
پس واژه هایم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
بعد از اینکه شناختمت ودست روزگار ذات بی رحمانه ی
تو را برایم آشکار کرد،تازه فهمیدم در این مدت طولانی
در چه اشتباه بزرگی بوده ام!
پس اشتباهاتم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
همسفر من باید اهل درد باشد،آه وناله ستونی از
زندگی اش باشد،باعشق بزرگ شده باشد،
وچه دیر فهمیدم،وقتی محبت حتی در من هم مرد!
پس عشق ومحبتم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت "
هرچه داشتم از من گرفتی!
من که چیزی نداشتم جز یک دل عاشق که دیوانه ی توبود،
اما تو با بی رحمی آن راهم برای همیشه نابود کردی!
حالا من دیگر یک مرده ی متحرک هستم
بدون هیچ گونه احساس وعاطفه!
چون همه چیزم را تقدیم کردم:
" به تویی که نمی شناختمت "
نمیدانم تو چقدر مرا می شناسی،
چقدر با احساس من آشنا هستی!
فقط این را بدان،
اگر دنیا را زیر و رو کنی،ستاره ها را به هم بچسبانی،
در عاشقی مانند من نخواهی یافت!
کسی که برای تو سوخت،
آن کس که هیچ چیز نداشت و به عشق تو به همه چیزرسید!
پس همه چیزم را تقدیم میکنم:
" به تویی که نمی شناختمت"
زندگی بدون عشق حرام است!
پس سعی کنیم همیشه عاشق باشیم!
به خدا می سپارمت:
" ای تویی که نمی شناختمت "
نظرات شما عزیزان:
|
خبرنامه وب سایت: